بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

تو از اونجا که دوره از 

منی که مونده تووو بن بست 

به عشقی که هنوز زنده اس 

حواست نیست...حواسم هست!! 

 

منم اونکه نفهمیده 

چرا با گریه هم خونه اس 

به این خونه که قصه اس  

حواست نیست....حواسم هست!!!

 

عجیب و گنگه دنیامون 

با اینکه همه چیز ساده اس 

داری دورتر میشی از من 

حوااااااااست نییییست....حواسم هست !!!! 

 

دیگه ردی از آغوشم 

رو گلهای لباست نیست 

به این پژمردگی ها هم 

حواسم هست....حواست نیست!!!

 

چیکار کردی با احساست 

که هم اسمم شناست نیست 

هم اون احساس دوست داشتن 

حواسم هست.... حواست نیییسسست!!!

  

رسوندمت به احساسم 

حضورت راه آخر بود 

من اما بی خبر بودم 

تو دستای تو خنجر بود 

 

تن من زخمی شد از عشق 

یه یادگاریه پر درد 

به یاد اون که یک روزی 

منو پااااابند و عاشق کرد 

 

ولی خوشحالم از این عشق 

با اینکه سرد و پیرم کرد 

یه احساسی به من داد که 

از هر احساسی سیرم کرد 

..... 

 

دیگه ردی از آغوشم

رو گلهای لباست نیست

به این پژمردگی ها هم

حواسم هست....حواست نیست!!!

 

چیکار کردی با احساست

که هم اسمم شناست نیست

هم اون احساس دوست داشتن

حواسم هست.... حواست نیست!!!

 

............................................................. 

  

 

پ.ن: تقدیم به تو که از ننوشتن هایم گلایه داری و نمیدانی که واژه ها کم آوردند در برابر حجم همه ی عشق و دلتنگی ها.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد