بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

یلداى نبودنت

امروز هم بى تو گذشت

بى تو و دور از تو


امروز هم غروبم خالى از تو بود

و دور از تو به اغوش شب برگشتم


امشب هم یلداى نبودنت به صبح گره مى خوره

و فردا دنیا مثل همیشه ادامه پیدا خواهد کرد


و من دیگه از به دوش کشیدن این درد هراس ندارم

به زخم هایى که به وجودم زدى عادت کردم عشق من....


فقط از یک چیز میترسم

روزى مثل خیلى ها ادمیت را فراموش کنم


پ.ن: از خودم خیلى دلخورم.....باید به بهترین نحو از دل اون ادما در بیارم..... به اندازه کافى غم توى دلشون دارن..... نباید اجازه بدم خستگى من به اونا منتقل شه من باید ارامششون باشم نه عامل ترسشون ... این مهم ترین درس امروز و این روزام بوده و هست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد