بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

امنیت را به من برگرداندى

و ارامش را

خنده از ته دل

و دلى سرشار از شوق را


مرهم درد یک عمر زندگى شدى

و تکیه گاه محکم این دل تنگ


بیش از این چه بگویم

که امروز و این روزها 'تو' اثبات مردانگى یک دنیااااا شده اى

چه بگویم وقتى چشم بسته داشته و نداشته هایم را به تو بخشیدم و

براى اخرین بار اعتماد کردم


گرماى حضور تو معجزه ى زنده شدن قلبم را همراه داشت

و من هنوز ناباورانه به خودم مى نگرم

یعنى محال ممکن شد؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد