بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

یک ساله شدی 

بزرگ شدی و قد کشیدی 

قدم قدم، خاطره به خاطره 

 

رشد کردی و لحظه ها را ساختی 

و به وصال امروز ما رسیدی 

به تعلق، به هم صدایی، به عشق 

 

سیصد و شصت و پنج روز تمام است که با ما بودی  

در سختی ها جا نزدی و با شادی هامان همنوا شدی 

 اشک ریختی و لبخند از روی لب هایت محو نشد 

تو با ما ایستادی و ما موفق شدیم 

 

امروز دستهای ما نشان عهد میان ماست 

نشان از تو 

 

به تو تبریک میگوییم که قدرتت شادی و آرامش را به زندگیمان هدیه کرد 

و تو به ما تبریک بگو که در این دنیای عجیب و غریب بلاخره هم را پیدا کردیم 

و قصه زندگیمان را آنگونه که می خواستیم نوشتیم 

 

امروز بر ما مبارک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد