بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

به نظرم خیلی دردناک میاد.... 

خیلی سخت و تلخ 

که با یادآوری خاص ترین روز زندگیت لبخند روی لب هات خشک بشه و سرت رو از شرم پایین بندازی و 

منتظر باشی تا محکوم شی 

 

این ناراحت کننده ترین اتفاقی بود که میتونست شادی رو از دلم بگیره 

و عذابش وقتی زیاد میشه که میدونی هیچ مقصری غیر از خودت نبوده و نیست... 

 

امان از وقتی که دیگه نتونی خودت رو ببخشی 

امان از وقتی که از خودت بدت بیاد 

امان از وقتی که شکسته شه.... 

 

امروز میرم تا فیلمش رو بگیرم 

و از دیروز یکی داره قلبم رو از جا در میاره 

دلم نمیخواد هیچ کس ببینتش  

میترسم 

از بعد از اینکه دیدمش چی بشه... 

 

هیچ وقت خودم رو نمیبخشم.... هیچ وقت....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد