بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

حالم هیچ خوب نیست

این روزهای نبودنت، دوباره گذشته و تمام خاطرات سیاهم را زنده کرده

دوباره غم نامه های کودکی و جوانی را زمزمه می کنم و اشک میریزم

اما دستان تو نیست تا تسکین این قلب زخمی شود


این روزهای نبودنت

دلتنگی غریب شب ها هیچ،

جای خالی ات در خانه ی مشترکمان هم هیچ،

حرف های دیگران و غم نداشتن حمایتت هم هیچ،

با این دغدغه ی جدید و غم انگیز زندگیم چه کنم؟؟؟


نیستی که حداقل شنونده ام باشی....

هی....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد