بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

تولدت مبارک مردِ مهربان زندگیم

حامی محکم دنیای من

این روزها برای من و برای آینده ی مشترکمان بیش از همیشه رنج می کشی

دوری از شهر و خانواده که به کنار

میدانم تلخی حرفهایی که میشنوی و کارهایی که باید انجام دهی سخت تر است....

میدانم که برایم نمیگویی چه بغضی را در گلو پنهان کردی...

میدانم تلاش میکنی سختی ها را تنهایی تحمل کنی و مدام مرا مطمئن میکنی که همه چیز آسان است....

اما....

اگر من شریک زندگیت هستم حتی از نگاهت میفهمم چه بر سر دلت آمده

لحن کلامت هم گویای حال غریب این روزهایت هست

ببخش.... و تو هم طاقت بیار

که همه ی امید من در این روزهای سخت، قوی بودن توست...


دستهایت را میبوسم و با همه ی قلبم سپاسگزار صبوری هایت هستم


عاشقانه دوستت دارم و بخاطر داشتنت افتخار می کنم

تولدت مبارک بهترینم

منتظر بازگشتت هستم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد