بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

وقتی کامنتی میزارید که اسم نداره، به این فکر کردید که من از کجا بفهمم طرف صحبتم کیه؟؟؟ 

و چطور بهش جواب بدم؟؟؟ 

 

اونم وقتی خصوصیه؟؟؟ 

 

برای تائید نشدن کامنت فقط کافیه بگید تائید نشه...دیگه نیاز نیست اسمتون رو ننویسید که همه با هم قیام کنید و اسماتونو ... بزارید تا من نفهمم جریان چیه!

تمام دلم امشب عزادار است 

.... 

خدا به خیر کند روزگار من و این دل سیاه پوش را 

 

حذف شد!

چه خوب است وقتی از بی عدالتی دنیا و بی معرفتی آدم ها 

دل به خواب می بازم 

تو را قطره قطره می نوشم و روحم جان تازه ای میگیرد 

 

چه خوب است که رویای حضورت 

گرد و غبار این دل گرفته را می شوید و باز هم ساده می شود 

به قدر همان دخترک خندانی که لوسش می کردی و .... 

 

چه شیرین است این خواب 

وقتی دنیا تو را بی رحمانه از لحظه هایم ربود 

وقتی آغوش خدا همیشه باز بود 

تا خود را به آن بسپارم و تو را لمس کنم 

 

می خواستی امتحان کنی؟ 

می خواستی مطمئن شوی؟ 

می خواستی تردید هایت کنار رود؟؟؟ 

 

خوب نگاه کن 

دیگر چه می خواهی تا قربانی حضورت شود؟؟؟؟

*آنگاه که تنها شدی و در جستجوی تکیه گاه مطمئنی بر من توکل کن. نمل/۷۹  

*آنگاه که نا امیدی بر جانت پنجه می افکند و رها نمی شوی به من امیدوار باش. زمر/۵۳  

*آنگاه که سرمست زندگانی دنیا و مغرور به آن شدی به یاد قیامت باش. فاطر/۵  

*آنگاه که در پی تعالی و کمال هستی نیتت را پاک و الهی کن. فاطر/۲۹-۳۰ 

*آنگاه که دوست داری به آرزویت برسی به درگاهم دعا کن تا اجابت کنم. غافر/۶۰  

*آنگاه که دوست داری کسی به یادت باشد به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم. بقره/۱۵۲  

*آنگاه که دوست داری با من هم سخن شوی نماز را به یاد من بخوان. طه/۱۴  

*آنگاه که روحت تشنه ی نیایش و راز و نیاز است آهسته مرا بخوان. اعراف/۵۵  

*آنگاه که شیطان در پی وسوسه ی توست به من پناه ببر. مومنون/۹۷  

*آنگاه که لغزش ها روحت را آزرده کرد در توبه به روی تو باز است. قصص/۶۷

حذف شد!

*** نوشته ای یادبود از روزهای گذشته: 

  

 

مهربان خالق یکتا :

در سیاه ترین روزهای عاشقانگیم،سراسر نیاز به درگاهت رو آوردم که نه به امید عدالتت،تنها به حق بخشندگیت طردم نکنی....آمدم تا قصه ی تمام سال های تنهایی به پایان آید....آمدم تا تقدس نگاهی که نور عشق به کلبه ی دلم برگرداند، از سر دنیایم کم نشود....آمدم تا همه چیز را به ید قدرت تو ببخشم و امید به معجزه ات داشته باشم. 

به همه ی شیاطین یاس طعنه زدم که ناتوانند مقابل ایمان و عشق من.....به همه ی نشدنی ها خندیدم که خدای من برترین قدرت و یکتای بی همتای جهان است.....یگانه حقیقت پایدار.... 

 

تو را به مهر بی کرانه ات قسم،سربلندم کن! 

 

و تو: 

حامی خواندمت به معنای همه ی نیازم به مردانگی ات.... 

به معنای نیاز بی پروایم به آغوش امنت.... 

مرا نترسان....به این دل زخم خورده شک ننداز....نگو راه غلط آمده ام....نگو نمی توانی که من همه ی قدرتم به تو وابسته است....که اگر تو جایی خسته شوی و بنشینی، همه ی دنیای من خواهد لرزید.... 

 

همراه من:

قدم به قدم،شانه به شانه آمدم که بودنم را اثبات کنم....نه عاقلانه،که عاشقانه پای قول هایمان ایستادم و در تمام این لحظات دلم به مردانگی تو خوش بود و تمام زندگیم را تنها به تو بخشیدم.... 

نخواه غیر از تو،کسی گره ای به زندگیم ببندد.... 

 

حامی آینده ی من: 

راهی بیاب....دیگر این مرداب پر حسرت،توان تحملم را گرفته....کاری بکن !!! 

 

*********** 

 حس با تو بودن مث حس خوابیدن رو موج دریاس

تو رو دیدن هر لحظه از دور مثل تشنگی تو گرماس 

تو مث حس نسیمی نوازش کن منو بازم با دستات 

مث قصه شنیدن قبل خوابه صدای آروم نفسهات 

منو چشم به راه نزار بیا بیا بیا تو همه ی وجودمی 

از این تنها ترم نزار تو همه کس و بودم و نبودمی

 

 

 تو چشات احساس خواستن داره کم کم جون میگیره

یه چیزی می خوای بگی نگو نه نمیدونی دلم میگیره 

تو نگات مثل وجودت پره خواهش و تمناس 

تو همه ی وجود و عشق و عمرمی 

بگو دلت همین جاااااااااس 

 

منو چشم به راه نزار بیا بیا بیا تو همه ی وجودمی 

از این تنها ترم نزار تو همه کس و بودم و نبودمی 

 

................................................. 

نبودت آتش می کشد به همه ی ثانیه های بودنم 

 

هر لحظه...حرفی....خاطره ای....تلنگری می شود بر سکوت ناگزیر این خسته 

و دلم چه ناباورانه سر پایین می اندازد مقابل یادبودهایت 

 

چه ساده گذشتی مرد رویاها 

چه ساده دل کندی از خودت....از من.... از هر چه ساختیم 

چه ساده همرنگ جماعت شدی 

 

به کدام بهانه نگاه ها را پاسخ دهم 

زمانی که عشق ما را جستجو می کنند؟ 

.... 

آن همه که می گفتید،همین بود؟!!!! 

 

نه....نه....خدا شاهد بود که این نبود.... 

 

چه کسی می تواند تو را قانع کند که آنچه به تو بخشیدم یکتای قلبم بود و جز برای تو نخواهد شد.... 

تا دنیا دنیاست.....  

 

سکوت می خواهم....سکوت.... 

شماتتم نکنید 

من به رفتنش صبورم 

حتی اگر منطقش همه چیز را خط زد 

من صبورم به آنچه قلبم را به وجودش گره زد 

 

خدا....تو شاهد باش 

فقط تو شاهد باش....

به چشمانش خیره می شوم 

به همان نگاه آشنای محو کننده 

به همان حس شیرین دلبستگی 

که موج میزد میان نی نی چشمانش 

به همان جسارتی که یخ دنیایم را آب کرد 

 

غرق می شوم 

و درست مثل همیشه راه نجاتی نیست 

اشک هایم  

باز هم تنها راه فرار است 

 

مجذوب نوای این آهنگ می شوم 

حرف می زنم 

از همه ی دلگیری هایی که در دلم باقی گذاشته 

به کی میگویم؟ 

نمیدانم 

شاید به این دیوارهای ساده اما محکمی که هرگز ازم از گلایه هام خسته نشدن.... 

 

خدای من 

این روزها را کمی آسان تر بگذران 

می شود؟؟؟ 

چشم من بیا منو یاری بکن 

گونه هام خشکیده شد کاری بکن 

غیر گریه مگه کاری میشه کرد  

کاری از ما نمیاد زاری بکن 

اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد 

تا قیامت دل من گریه می خواد 

 

هر چی دریا رو زمین داره خدا  

با تموم ابرای آسمونا 

کاشکی میداد همه رو به چشم من 

تا چشام به حال من گریه کنن 

اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد 

تا قیامت دل من گریه می خواد 

 

قصه ی گذشته های خوب من   

خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن 

حالا باید سر رو زانوم بزارم 

تا قیامت اشک حسرت ببارم 

دل هیشکی مث من غم نداره 

مث من غربت و ماتم نداره 

حالا که گریه دوای دردمه 

چرا چشمم اشکشو کم میاره؟  

 

خورشید روشنه ما رو دزدیدن 

زیر اون ابرای سنگین کشیدن 

همه جا رنگ سیاه ماتمه 

فرصت موندنمون خیلی کمه 

اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد 

تا قیام دل من گریه می خواد  

 

سرنوشت چشاش کوره نمیبینه 

زخم خنجرش می مونه تو سینه 

لب بسته سینه ی غرق به خون 

قصه ی موندن آدم همینه!!!! 

اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد 

تا قیامت دل من گریه می خواد