بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

یادم باشد

خدا به دنبال جمعیت نیست

خدا به دنبال دستی است که کمک کند

قلبی که محبت کند

چشمی که برای دیگران نگران باشد

و پایی که برای ناتوان برداشته شود

خدای مهربان را که نباید فقط در آسمانها به دنبالش  گشت

میشود خدا را در همین جا میان آدمها پیدا کرد

در دل کسی که امید را به زندگی نا امیدی بر می گرداند

در چشمان کسی که خنده را به جای غم در دلها می نشاند

در دستان کسی که از بزرگی و مهربانیش گره از کار خیلی ها گشوده می شود

 و در قلب و روح کسانی که اندازه ی خوبیهایشان به بلندای آسمان است

آری.... خدا را می شود همه جا دید و احساس کرد

...........................................................

باید از روی این متن صدها بار بنویسم و بخونم

تا وقتی به یه لحظه ای مثل الان می رسم که کاری که انجام دادم اینطور بی ارزش دیده شده، دلم از این آدم های فانی نگیره و خم به ابرو نیارم

مشکل غرورم نیست

مشکل حتی زحماتم نیست

مشکل تصورات غلطم از آدمهاست

و شاید این زندگی که همه اش رو به سخت تر شدن میره

وقتی تا این حد درگیر زندگی شدم که خودم و عقایدم رو یادم میره و باید توی جملات بگردم تا خودم رو پیدا کنم و با تکرار به خاطر بسپارم

یادم میره که کوچیک نباشم و بنده ی هیییییییییییییییچ چیزی در این دنیا نباشم و تصمیماتم به هیچ چیزی ربطی پیدا نکنه

یادم میره خواستم کی و کجا باشم

.....

باید از روی این متن صدها بار در روز بنویسم

شکست میتونه سر آغاز تغییر باشه.... گرچه دلسرد تر.... گرچه خسته تر.... اما تغییر همیشه لازمه....


۹۷.۱۰.۹

امروز رو به خاطر میسپارم!