بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

فرشته ی کوچولوی من

شب که میشه

وقتی همه جا توی سکوته و فقط من و تو با همیم

حس و حال عجیب و تازه ای بهم دست میده. پر میشم از حس نوشتن

حسی که مدتهاست داره در من کمرنگ و کمرنگ تر میشه

انگار جونِ تازه ای با خودت برام اوردی

حس تازه ای از زندگی

دیشب توی اون لباس سفیدت، خود خود فرشته کوچولوم بودی

یه چیز نابی توی وجودت هست که توی همین ۹ روز،بندِ وجودم شدی و نفسم به نفست بسته شد

آدما رو دلتنگ خودت میکنی و منو زنجیر به با تو بودن

قلبم لبریز میشه از حرف.... 

بعد از سالها....  ساااااااالهااااا....

اومدنت مبارکم باشه دخترکم❤️