نیاز دارم به نوشتن و دستم پیش نمیره
به نظر میرسه دارم وارد بحران میانسالی میشم و هنوز نمیدونم کجای زندگیم ایستادم
همه کاره ی هیچ کاره ای هستم که انتهای طاقتم فقط غر هست نه هیچ تلاشی... هیچ تغییری...
گرچه میدونم مقصر اصلی خودمم
اما دونستنش هم هیچ فایده ای نداره...
....
پ.ن: زهرا رفت... و من هنوز باور ندارم