بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

پایان

واسه اولین بار در تمام این ۵ سال وبلاگ نویسی تصمیم گرفتم اینجا رو بالکل حذف کنم 

چند باری نوشته هامو حذف کرده بودم اما هرگز نمیخواستم این خلوتم رو از دست بدم 

اما امشب تصمیمم این بود که حذف شه 

شاید اصلا دیگه ننویسم....نمیدونم.... 

 

اما وقتی مروری به نوشته ها کردم 

دلم نیومد نوشته هایی که رد پای خاطره هامون توش هست از بین بره  

نمیدونم چرا به حرف دلم گوش دادم 

همه رو پاک کردم جز نوشته های روزهای خاص 

نگه داشتم تا یادم بمونه چی سر خودم آوردم 

 

 

احساسم رو کنار می زنم 

سنگ شدن رو خوب بلدم 

قبول....اینم دختر منطقی 

 

 

همه ی ناگفته ها رو توی دلم نگه میدارم و خفه اشون میکنم.... 

 

اینم خط آخر اینجا 

  

اما .... دلم هرگز تو رو نمی بخشه 

حلالت نمیکنم 

به خاطرش منو ببخش 

اما اینقدر زخم بدی بهم زدی که جایی برای چشم بستن نیست 

باید بفهمی چه کردی 

باید بفهمی 

 

 

پ.ن:پایان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد