بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

چشم من بیا منو یاری بکن 

گونه هام خشکیده شد کاری بکن 

غیر گریه مگه کاری میشه کرد  

کاری از ما نمیاد زاری بکن 

اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد 

تا قیامت دل من گریه می خواد 

 

هر چی دریا رو زمین داره خدا  

با تموم ابرای آسمونا 

کاشکی میداد همه رو به چشم من 

تا چشام به حال من گریه کنن 

اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد 

تا قیامت دل من گریه می خواد 

 

قصه ی گذشته های خوب من   

خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن 

حالا باید سر رو زانوم بزارم 

تا قیامت اشک حسرت ببارم 

دل هیشکی مث من غم نداره 

مث من غربت و ماتم نداره 

حالا که گریه دوای دردمه 

چرا چشمم اشکشو کم میاره؟  

 

خورشید روشنه ما رو دزدیدن 

زیر اون ابرای سنگین کشیدن 

همه جا رنگ سیاه ماتمه 

فرصت موندنمون خیلی کمه 

اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد 

تا قیام دل من گریه می خواد  

 

سرنوشت چشاش کوره نمیبینه 

زخم خنجرش می مونه تو سینه 

لب بسته سینه ی غرق به خون 

قصه ی موندن آدم همینه!!!! 

اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد 

تا قیامت دل من گریه می خواد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد