بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

 

.... 

شاید برایش سخت بود به تنها یادگار پسرش نگاه کند و جای خالی پسرش را ببیند 

شاید برایش سخت سنگین بود داغ عزایی که بر دل کشید 

چون درست از همان زمان بود که جدالی درونی در او شروع شد 

جدالی که امشب،قلب من را از تشویش سلامتی اش لرزاند.... 

 

 

 

آن کربلای چند سال پیش 

و  لحن مهربان صدایش که برای اولین بار بی تابانه صدایم کرد:دخترم 

 همان دلتنگی که باعث شد شبانه تماس بگیرد تا فقط صدایم را بشنود  

هرگز از خاطرم محو نمی شود

 

چه شیرین و به یادماندنی بود وقتی در درگاه خانه موقع خداحافظی به من گفت:تو دونه ی بادوم زندگی منی....تو حاصل زندگی منی....تو بچه ی منی بابا ...

 

بگذریم که نمیداند من آن شب از شوق به دست آوردن پدر بزرگم تا صبح اشک ریختم و خدا را شکر کردم.... 

بگذریم از اینکه حالا هر بار مرا دخترم خطاب میکند در آسمان سیر میکنم و در نگاهش مشتاق یافتن پدرم هستم.... 

بگذریم از اینکه بوسه ای که بر پیشانیم می نشاند بوی پدرم را زنده میکند 

اما.... 

 

........ 

 

خدای من 

اگر همه ی هر چه در دلم باقی مانده را در آتش بریزم به بهانه ی اینکه شفایش دهی و سلامتی اش را به همه ی ما هدیه دهی....اینکار را میکنم.... 

اگر باید از همه ی چیز بگذرم تا دوباره او را کنارمان داشته باشم دریغ نمیکنم 

قسم میخورم دیگر شکایت نمی کنم 

فقط....سلامتی پدرم را میخواهم 

 

اشک هایم امشب التماس من است به درگاه بخشش تو 

نفسم از ترس حبس شده و از آنچه پیش روست واهمه دارم 

میدانم تو قدرت برتر دنیایی و خواست و اراده ی تو حکم مسلم 

 

بگذار برایش دختری کنم 

بگذار دختری باشم که هیچ وقت نداشت 

بگذار بیشتر پدری اش را احساس کنم 

 

من قدرت یک بار دیگر از دست دادن پدر را ندارم 

پشتم خالی تر از آن است که بار جدایی ای دیگر را به دوش بکشم 

خسته تر از آنم که عزیزی ترکم کند 

....

به من به ما فرصت بده 

 

با همه ی نیازم آمدم..... 

نا امیدم نکن که تو سراسر رحمتی 

 

پدربزرگم را سلامت به خانواده مان برگردان 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
یگانه یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ http://unique886708.blogsky.com/

سلام
ان شالله و به امید خدا حتما حال پدر بزرگت بهتر میشه عزیزم
توکلت به خدا خانمی

ممنونم

وحید یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ب.ظ http://my321.tk/

سلام
من آپم
"90 (فردوسی پور و مهمان برنامه)"
منتظرتم

نارون یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ب.ظ

عزیز دلم
خدا صدات و میشنوه مطمئن باش
منم از همینجا از خدای خوبمون میخوام سلامتی بدربزرکت و برکردونه
مطمئن باش خوب میشه
شک نکن

ممنون عزیزم

تینا دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 ق.ظ http://asemoone-tina

الهی آمین.....

ستایش دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ب.ظ http://setayesh87.blogsky.com

ایشالا که حالشون خوب میشه دوستم.

ممنون عزیز دلم

او سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:47 ب.ظ

تنها چیزی که از زندگی باید آموخت تنها یک کلمه است : می گذرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد