بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

همهمه ی ذهنم شده تکرار اسم تو.... 

 

آشفتگی قلبم شده میاد نمیاد وعده ای که تو دادی 

 

آرامشم شده دیدن اون عکس یادگاریمون 

 

دعام شده صبر خواستن از خدا که دلتنگیت رو طاقت بیارم 

 

اما... 

تو در چه حالی؟ 

تو کجایی؟ 

یعنی خوبی؟ یعنی آرومی؟ 

شبا که دلت میگیره با کی حرف میزنی؟ 

وقتی نیاز داری کسی آرومت کنه کی همدمت میشه؟ 

وقتی می خوای کسی دستاتو توی دستش بگیره تا بدونی تنها نیستی به کی رو میاری؟ 

کسی جای منو برات پر کرده یعنی؟ 

تو....تو خوبی؟؟؟ 

 

  

غروب که میشه دلم بهانه ات رو میگیره  

کی تموم میشه این روزای نبودنت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

کی میای و رویای بودنت رو به تصویر میکشی؟؟؟؟ 

 

من هنوزززززم همون دخترک تو ام 

زودتر بیا 

نزار این انتظار بیش از این طولانی شه 

دلم برای دلت تنگه.....

نظرات 1 + ارسال نظر
fd سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ق.ظ

نمی دونم این اسمایل گیجی رو می رسونه یا نه !!!
من الان گیج گیجم

چرا گیج؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد