هوا هر وقت که بارونیست
تو فکر من چراغونیست
پرم از خاطرات تو
همونایی که می دونی
مگه یادم میره یک دم
تا هر وقتی که من زنده ام
تو بانیه یه مشت شعری
هم الان هم در آینده ام
دلم می خواد بیام پیشت
بزارم سر روی دوشت
بگم می میرم از عشقت
برم گم شم تووو آغوشت
من و تو زیر بارون بود
به جون هم قسم خوردیم
تووو چشم هم نگاه کردیم
نگاه کردیم از عشق مردیم
..............
هوای تو که در جان می نشیند
خاطره ها نفس تازه می کنند و یاس های سفید عشق دوباره و باز هم بیشتر جوانه می زنند
همه ی روحم می شود تو و تو و تو
و کسی چه می داند چه حالیست این روزهای بی تو بودن و همیشه با تو بودن
خیال خامیست باور اینکه تو را در این چهارچوب کلامی گنجاند
با تو خط به خط به تناقض رسیدم و واژه واژه همه را به هم رساندم
با خیال تو جنگ باورها را به صلحی ابدی بدل کردم
با تو همه را از سر گذراندم و به یک واحد یکتا رسیدم
با تو خلوص عشق را شناختم
با تو فنا شدن را تجربه کردم و دوباره شکل گرفتن را
تو....تو....تو....
چه میکنی در این روزهای دلتنگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من عاشق این آهنگم:)
تو گل منییییییییییییییییی
سلام دوست عزیزم وبلاگ قشنگی داری به وبلاگ منم سری بزن..