بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

خداوندا 

میان تو و تو 

چگونه می توان انتخاب کرد 

که حقیقت محض این است که همه ی راه ها به سوی تو ختم می شود؟ 

 

فقط باید محکم بود و ادامه داد 

فقط باید نایستاد و در جا نزد 

این است راز رسیدن به تو 

 

 

از این در جا زدن خسته ام 

امروز را روز من قرار بده 

 

 

پ.ن۲: سرشارم از یک احساس خوب بی نظیر و تو سر چشمه ی این احساسی....نه حضورت.... نه بودنت....نه.... اعتماد غریبی که قلبم به تو دارد....همه ی حرفم همین است.... با تو قدر لحظه ها را درک می کنم.... و تو لذت زندگی کردن را به من می چشانی.... معلم بزرگی خواهد شد....روزی این را به تو اثبات می کنم...

نظرات 1 + ارسال نظر
نازی شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:21 ب.ظ http://فرشته سياه پوش

سلام دوست وبت خیلی قشنگ وخاص .امیدوارم موفق باشی.به منم سربزن خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد