بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بارالها 

هر آنچه تو بر تقدیر من مقدّر فرمایی 

سراسر عشق است و عشق است و عشق 

 

نه قصد گلایه دارم و نه توان شکر 

نه می توانم هراسم را بگویم و نه قادرم از عاشقانه ترین لحظه بنویسم 

 

تنها سکوت می کنم به احترام این تغییر بزرگ 

که می دانم چقدر برایم عزیز و قابل احترام بود 

 

گر چه هیچ کدام از رویاهایی که همیشه در سر می پروراندم به حقیقت نپیوست 

گرچه حالا بیش از همیشه احساس تنهایی و بی پناهی دارم 

گرچه حالا دلیل محکمی بر از دست دادنش بر رفتنش بر تنها ماندنم بر جا ماند 

 

اما هر چه حکم توست، رضایت من است 

امروز دنیا را رنگ دیگر دیدم 

امروز تو را جستجو کردم 

امروز تغییر کردنم را فهمیدم 

 

مهربان ترینم 

امتحان سنگینیست 

و من خسته و دل شکسته 

دلم هوای حضورش را دارد و نیست....نمیتواند که باشد! 

او مرد روزگارانی بود که گذشت و به ابدیت پیوست 

او یار روزهای رفته است 

کمکم کن در این راه،نبودنش مرا به بیراهه ی نا شکری و کفر نکشاند 

کمکم کن که عاشقی کنم 

کمکم کن تا از این آزمون سر بلند بیرون آیم 

 

من مطمئنم آنچه تو بر ما پسندیدی آن هم در میان بی خبری 

حکمتی شاید به بزرگی زندگیم دارد 

من به خواست تو تسلیمم 

من عاشقانه دوستت دارم! 

و عاشقانه دوستش دارم! 

....

نظرات 2 + ارسال نظر
قصر آرزو یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ http://rouyesheshgh.persianblog.ir

خیلی عالی نوشتی
لذت بردم
ما نیز تسلیمش میشویم

سعید (چند لحظه آرامش ... ) یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ http://aramesh1.blogsky.com

سلام . بسیارپرمفهوم و زیبا بود . متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد