بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

روز دختر بود و من در انتظار هدیه ام! 

گفت:چیزی انتخاب کن که وقتی نگاهش می کنی یاد من باشی 

چیز یکه جای خالی من را در نبودم پر کند 

 

آن روزها می دانست که شبهایی هستند که در حسرت حضورش تا صبح اشک میریزم؟/؟ 

نمیدانم! 

 

پسرک، شیرین ترین انتخاب من بود 

اما او را در آغوش نمی گرفتم 

تا همیشه جای خالی "او" من را به سمتش بر گرداند 

ولی این روزها 

روزهایی که فاصله ی میان ما جاده ی وجدان است و غیر قابل عبور 

تنها پناهگاهی که دارم همین پسرک ساده دلم است 

که هنوز به معجزه ی عشق ایمان دارد 

هنوز در گوشم لذت حضورش را نجوا می کند 

 

تمام این شب ها و شب های بعد 

تنها به یاد دوران کوتاه حضورش 

باید دلخوش کنم و .... 

 

خدایا 

... 

دلم تنگ است 

آرامم کن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد