بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

همه دور هم نشسته اند و گرم صحبت اند 

حرف از همین روزهای معمولیه زندگیست  

اتفاقات روزانه و شلوغی ها و درگیری های شغلی و اجتماعی و خانگی.... 

 

نمیدانم سر حرف از کجا به تو رسید که رفتند به۳۰ سال پیش 

شاید هم بیشتر 

زمان هایی که من نبودم و تو بچه بودی 

نه .... قطعاْ خیلییییییی قبل تر از ۳۰ سال بوده 

 

دلم از همه جا کنده شد و به حرف ها گوش می کردم 

مگر من چه دلخوشیه دیگری جز این می توانم داشته باشم؟ 

همه ی حق من از حضور تو،جستجویی کودکانه در خاطرات اطرافیان بود و بس 

نه حتی خاطرات خودم! 

 

میگفتند سوگلیه پدر بزرگ بودی 

می گفتند نفسش به تو بسته بود 

می گفتند چقدر عزیز دردانه و همدمش بودی 

می گفتند بعد از تو دیگر آن مرد گذشته نشد که نشد 

 

دلم گرفت 

از داغی که رفتنت بر دل همه گذاشته 

و دلم برای پدر بزرگ تنگ شد 

دلم می خواست در آغوشش می گرفتم و می گفتم منم مثل او همه ی این سالها در این هجران سوختم و دم نزدم 

اما.... حیف که همیشه خجالت کشیدم 

 

همه ی حرف ها به سکت تو کشیده شد 

هر کس چیزی می گفت 

از معرفتت.... از دل رحمیت.... از مردانگیت.... از اخلاقت....  

اما....منی که باید از پدریت می گفتم با چشم خیس زمین را نگاه می کردم 

من هیچ نمی توانستم بگویم 

حرف های من برای شنیدن دیگران نیست 

 

عاشقانه های من فقط و فقط مخصوص همین خلوت خودمان است 

وقتی دل از دنیا می کنم و با تو درد و دل می کنم 

وقتی تصور می کنم که سر روی پایت گذاشتم و تو پدرانه موهایم را نوازش می کنی و من برایت از  همه ی روزم قصه ها می گویم 

وقتی لبخند روی لبت را مرور می کنم و ... 

چه رویای شیرینیست 

 

پدر... 

دیگر دلتنگی هم نمی تواند حجم سنگین احساس مرا در خود جا دهد 

در این روزهای سخت و سیاه تو را بیش از همیشه کم آوردم 

 

چرا سهم من از تو اینقدر کم بود؟؟؟ 

حقیقت داشت که من لیاقت داشتن پدری چون تو را نداشتم؟؟؟ 

چرا من نتوانستم به عهدم وفا کنم؟ 

 

کاش از من راضی بودی 

اما میدانم نیستی....میدانم.... 

 

سکوت کنم بهتر است 

میان هق هق بی امان این دلتنگی 

اما.... 

روزت مبارک بهترین پدر دنیا 

 

 

پ.ن: هر کس هدیه ای برای پدرش تهیه کرد....اما من امسال دست خالی تر از همیشه اشک هایم را برایت هدیه آوردم...جز رویای تو دلخوشیه دیگری نمانده 

 

پ.ن۲: روز همه ی پدرای دنیا مبارک باشه....خدایا....پدر همه ی بچه ها رو براشون حفظ کن و کانون خانواده شون رو امن و گرم قرار بده....آمین

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلی جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ق.ظ

خدارحمتشون کنه.
عزیزم توتنهانیستی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد