بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

اگر امشب این دیوار لعنتی را نشکنی 

فردا آمدنت بر مزار سنگی ام،دردی از خاک درمان نخواهد کرد 

 

اگر امشب به قلب یخی این سکوت حمله نکنی 

فردا قصه ی قهرمانی های عروسکی ات هیچ دلی را نخواهد لرزاند 

 

اگر امشب سر تعظیم مقابل عشق فرو نیاری 

فردا حسرت و پشیمانی، چاره ات نخواهد کرد 

 

می دانم....میدانم نمی آیی 

میدانم نمیدانی و هرگز نخواهی فهمید 

میدانم غرق در روزمرگی های دنیای پوچی هستی که کورت نموده 

اما من به رسم پروانگی های قدیم باز هم فریادی بی نتیجه سر دادم تا باور کنم نمی آیی 

 

میدانم نمی آیی و سفره ی خواب من بی تو تعبیر خواهد شد 

هی عزیز سفر کرده 

نیامدنت را شکر!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد