بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

شاید غروب این اربعین به طلوع مجدد عشق ما بیانجامد 

شاید این شامگاه عاشقیم، سحر گاه وصال را در پی دارد 

شاید بار دیگر معجزات خدا تحقق یابد 

و من دوباره مومن گردم 

 

 

شاید صدای استجابت دعایم سکوت سهمگین این شبها را بشکند 

و غم غربت و تنهاییم به لبخند رضایت بدل شود 

 

کسی چه میداند 

شاید تقدیر تو جور دیگر به حقیقت بپیوندد 

 

من به تعبیر خوابم می اندیشم 

و به امروزی که قلبم دوباره لرزید 

 

میشود دوباره روزی در آستانه ی خانه ظاهر شوی؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد