بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

من عادتم شده تنهااااا بدون تو 

هر روووووز 

راه برم تو این پیاده روووووووو 

 

من عادتم شده چیزیییییییی نخوام ازت 

فکر منو نکن خوبم گلم فققققققط :

 

دلواپس تو ام که ساده میشکنی 

کوه غمی ولی حرفی نمیزنی 

می ترسم از پسِ دردات بر نیای 

من عادتم شده چیزی ازم نخوای 

.....  

 

دردا و خستگی مال خودت شده 

چیزی نمیگی و اصرار بیخوده 

اصرار می کنم....انکار می کنی 

حرفای قبلتو تکرار می کنی 

 

اینکه تو میگی من تنها کس تو ام 

دنیاییه ولی دلواپس تو ام  

دلواپس تو ام که ساده میشکنی 

کوه غمی ولی حرفی نمی زنی 

می ترسم از پس دردات بر نیای 

من عادتم شده چیزی ازم نخوای 

 

.....................................................  

روزها میگذرن.... بی تو....دور از تو....شاید هم در انتظار تو  

و من هنوز مات و مبهوت خط رفتنت را دنبال می کنم 

تا کجا بی من می روی؟ 

تا کجا به عقب نگاه نمی کنی؟ 

تا کجا دستانت هوای خاطره ها را از سر بیرون میکند؟ 

تا کجا ادامه می دهی؟؟؟ 

 

ایستاده ام 

بر تکه پاره های یک عهد شکسته شده 

با پاره پاره های دلم 

ایستاده ام و نا امید به جاده نگاه می کنم 

جاده ای که همیشه تو را از من گرفت.... 

 

دلتنگم 

بی قرارم 

نگرانم 

و جز سکوت شب خلوتگاه دیگری برای اشک هایم نیست 

 

یاور کوچه های پر خاطره 

اگر نگاهت به بیدهای مجنون گره خورد و یاد شب های بی بازگذشتمان در خاطرت زنده شد برگرد 

اگر خستگی آرامشت را بر هم زد  

اگر .... 

برگرد 

 

پ.ن:می ترسم!.... از این دنیا می ترسم....

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد