بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

تاریکیه شهر 

چراغای ماشینا 

ضرباهنگ ماشین 

هم خوانیه من 

اشکایی که بی اختیار من میریزن 

و دلی که.... 

دلی که نمیدونم کجا مونده....کجاست!!! 

 

احساس غریبی می کنم 

خیلییییی احساس غریبی می کنم.... 

 

نه....حالم خوب نیست 

 

بابا؟؟؟ 

نیام هنوزم؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد