بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

تو رفتی و من تو رو میسپارم به ابر 

تو رفتی و من تو رو میسپارم به باد 

تو رفتی و من تو رو میسپارم به عشششق....به یاد!!!! 

.......................................................... 

پشت سرتم نگاه نکردی ببینی 

قلب یه نفر برای تو بدجوری تنگه 

بعد از تو چشمام خیسه اما 

آرزوی من برای تو یه دنیای قشنگه!!! 

.......................................................... 

 

نمیدانم در این روزهای سنگین پایان سال 

به کدام آرزوی در دل مانده فکر کنم  

نمیدانم در این گیر و دار بودن و نبودن 

کدامین دعای خوانده نشده را بر بی آورم 

 

بین هیچ و هیچ مانده ام 

و این روزها هیچ کس حال مرا نمی داند 

این روزها در چهار دیواری اتاقم 

تمام دنیایم را محبوس میکنم 

و از همه دل می کنم 

 

این روزها از همه گله مندم! 

که اینچنین درد تنهایی مرا بیشتر میکنند 

این روزها از همه ی کسانی که میدانم دوستم دارند هم دلخورم 

که مرا وادار به گذشتن از هر چه میخواهم،هر چه آرامم میکند،هر چه می تواند برای چند ثانیه ای فکرم را تغییر دهد،می کنند 

 

من...از زندگی خسته ام 

دیگر نه دلخوشی مانده و نه انگیزه ای 

 

این است آورده های من از تمام روزهای سال ۹۰ 

و این است آنچه در طبق گذاشتم تا به استقبال بهار بروم....بهار دیگری از این زندگیه همیشه سرد!!! 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد