بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

بغض های نشکسته

دفتر خاطراتمو....هر شب ورق می زنم....اسمتو تو هر صفحه اشه...میخونمو میشکنم

 

دلم که میگیرد 

نه شلوغیه خانه آرامم می کند و نه انزوای اتاقکم 

 

دلم که میگیرد 

دستهایم را به سوی مهربانیت می گشایم و  

با همه ی امیدم چشم انتظار می نشینم 

 

چشم انتظار گوشه چشمی از جانب تو 

تنها همین برایم کافیست 

 

در این شب عزیز 

نه برآورده شدن خواسته هایم را آرزو میکنم 

و نه از نداشته هایم برایت قصه ی هزار و یک شب می خوانم 

امشب 

فقط و فقط میخواهم حس حضورت را برای ثانیه ای به این روح خسته ببخشی 

تا جان تازه ای بیابد برای اطاعت 

 

امشب می خواهم یک بار دیگر عشق بندگی ات را در قلبم برویانی 

میخواهم دوباره عاشقم کنی 

 

مهربان ترینم... 

خدای بخشنده ی حکیم 

همین که هستی....همین که کفایتم می کنی 

برای منه سراسر تقصیر 

بزرگترین نعمت است 

نعمتت را برایم همیشگی کن 

 

آمین....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد