بلاخره رسیدیم به بارون....رسیدیم به اسفند.... رسیدیم به ماه پیوند....
.................................
این روزها مرور خاطره ها لحظه ای روحم را رها نکردند....
بغض های یواشکی.... اشک های پنهانی.... و لبخند هایی عمیق....
میان دو راهی اشک و لبخند مانده ام و فقط نظاره می کنم
و خواب می بینم
و محو می شوم....
اما این نیز بگذرد.....