-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مردادماه سال 1390 20:27
وقتی عزیزی رو از دست میدیم تازه قدر ثانیه ها رو می فهمیم کوتاهیه دنیا بدجور ما رو به سخره میگیره... غربت دنیا رو این روزا با همه ی وجود حس می کنم دلم سیاهپوش رفتن یک عزیز دیگه یک عزیز پر خاطره یک عزیزی که زحمت بزرگ کردنم رو کشید و هر بار نگاه پر محبتش منو لبریز از عشق می کرد،شده... خدایا روحش شاد باشه اونو در آغوش...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 تیرماه سال 1390 02:28
نبودنش یک درد بجا می گذاشت و بودنش تکرار قصه ی هزار درد دنیایش بود میان درد خودم و اسارتش! وجدانش را نشانه گرفتم تا همه ی مردانگیش در خاطرم به باد رود میان ستیز باور عشق او و خیانت روزگار، سر شکست فرو آوردم و تسلیم تقدیری سراسر سوال شدم او و همه ی سوال های بی جواب را به باد سپردم شاید روزی روزگاری حقیقت غالب شود رهایش...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 08:14
میخواهی بروی؟ خب برو... انتظار مرا وحشتی نیست شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود برو... برای چه ایستاده ایی؟ به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟ برو.. تردید نکن نفس های آخر است نترس برو... احساسم اگر نمیرد ..بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست برو... یک احساس فلج تهدیدی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 07:50
برای یک مخاطب خاص: ... مگه حرف عجیب غریبی زدم که میگی اینا بهم نمیاد؟؟ فکر کنم شانس آوردم که به تازگی منو ندیدی و باز میگی به قیافه ام نمیاد....!!!! اما گلم، اون چیزی که من نوشتم به اون چیزی که تعبیرش کردی! حتی به شوخی! مربوط نبوداااااااا.... نگران نباش من ادعای هیچی ندارم خیالت راااااااا حت
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 11:36
نمیشه کربلا رفته باشی و آرامش خالص حرمش رو حس کرده باشی و امروز دلت پر نزنه واسه اونجا نمیشه با هزار تا غر و گله به زور ازش اجازه ی رفتن گرفته باشی و توی سفر هر لحظه بهت نشونه ای داده باشه که تو دعوتی بودی و قلبت بی تاب حضورش نباشه وقتی که هزار تا مانع جلوی پای فقط تو باشه و بی اینکه تلاشی کنی همه رفع شن و دلت بهت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 20:04
چه سخته وقتی یه عالمه جواب داری یه عالمه حرف نگفته برای یه دوست یه دوست از گذشته هایی شاید دور شاید هم نزدیک چاره ای جز سکوت نداشته باشی چون نمیدونی کجا باید حرف بزنی و این چه دلگیر می تونه باشه واست چه دلتنگی اون لحظه ای که پر می کشی و بعد به خاطر میاری که همه چیز تغییر کرده همه چیز سالهاست که تغییر کرده و خودت باعث...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 تیرماه سال 1390 21:46
برای بار چندم بگم که لطفاْ کامنتتون رو بی نام یا با .... نفرستید؟؟؟ من گیج میشم اینجوری خوب!!!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 09:59
زندگی؛ نقطه، سر خط… بی وفاییت شده عادت تو نوشته بودی دیدار ، سه تا نقطه به قیامت … زندگی؛ نقطه، سر خط… تلگِرافی شده نامه ت قلبمو مچاله کردی، لای نقطه چین نامه ت عزیزم، نقطه ته ِ خط، برو با خیال راحت! به تو تقدیم این ترانه، عوض ِ جواب ِ نامه ت… با سی و دو حرف دلگیر، مختصر، مفید و ساده گفتی که سایه ی عشقت، از سَرَم خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 23:24
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 تیرماه سال 1390 22:18
همیشه سکوتم به معنای پیروزی تو نیست گاهی سکوت می کنم تا بفهمی چه بی صدا باختی....
-
تولدت مبارک!
جمعه 27 خردادماه سال 1390 12:23
امروز روز توست روز همراه همه ی ثانیه های عاشقانگیم تولدت مبارک پ.ن:سوت و کوریه این نوشته بدجور دلم رو به درد آورد.... چه نقشه ها که برای این روز نداشتم.... چه ساده همه بر باد رفت.... دیگه از هیچ کس گله ای ندارم....جواب همه ی سوالای بی پاسخ من بمونه برای خدایی که منو تا آخر خط این بازی پیش آورد و حالا.... توی این...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1390 02:19
همه دور هم نشسته اند و گرم صحبت اند حرف از همین روزهای معمولیه زندگیست اتفاقات روزانه و شلوغی ها و درگیری های شغلی و اجتماعی و خانگی.... نمیدانم سر حرف از کجا به تو رسید که رفتند به۳۰ سال پیش شاید هم بیشتر زمان هایی که من نبودم و تو بچه بودی نه .... قطعاْ خیلییییییی قبل تر از ۳۰ سال بوده دلم از همه جا کنده شد و به حرف...
-
برو عشق من!
جمعه 20 خردادماه سال 1390 17:51
تو رو می بخشمت اما بدون مدیون من هستی تو که چشماتو بی پروا به روی هق هقم بستی برو دنیاتو پیدا کن تو از دنیای من دوری بگو آروم خداحافظ نگو اما که مجبوری تو رو می بخشمت اما منو به گریه می سپاری تو سهم عشق من بودی ولی حالا تو حق داری برو دل دل نکن دیگه نه شکی کن نه تردیدی برو دنیال اون عشقی که توی خواب می دیدی تور و می...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 22:37
امشب شب آرزوهائه دست خیلی ها بالائه و نگاهشون به آسمونه بعضیا خواسته های ساده ای دارن و بعضیا خواسته های دور و دراز و بعضی ها هم با همه ی وجو منتظر یه معجزه ان سالها پیش وقتی هنوز ۱۰ سالم نشده بود هر وقت ازم می خواستن دعا کنم فقط یک دعا داشتم اینکه یه روز معجزه ای شه و بابا برگرده با تمام قلبم ایمان داشتم که اگر خدا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 00:29
روز پدر نزدیک است....روز مرد.... چه دلتنگم....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 22:53
روز دختر بود و من در انتظار هدیه ام! گفت:چیزی انتخاب کن که وقتی نگاهش می کنی یاد من باشی چیز یکه جای خالی من را در نبودم پر کند آن روزها می دانست که شبهایی هستند که در حسرت حضورش تا صبح اشک میریزم؟/؟ نمیدانم! پسرک، شیرین ترین انتخاب من بود اما او را در آغوش نمی گرفتم تا همیشه جای خالی "او" من را به سمتش بر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 08:40
تمام خاطره هام تمام حرف های سنگین مونده رو دلم تمام این بغض خفه کننده فقط و فقط لا این اهنگ می خونن و سکوت میکنن انگار کلمه کلمه اش آتیش میزنه به همه ی گذشته وا مروز... آره.... دروغ گفت! ............................ بهم گفت که دوسم داره ، بهم گفت منو می خواد بهم گفت اکه پاش باشه ته حادثه میاد بهم گفت که نفسهاشم اگه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 23:23
من اشتباه کردم من ساده لوحانه مشتی حرف را در پس نگاهش خواندم و باور کردم من بی پروا اعتماد کردم و او را محکم دیدم من احمقانه دنیا را دست کم گرفتم و خود را بالا من بیش از حد به او ایمان بستم او اشتباه کرد من اشتباه کردم ما هر دو با هم در این اشتباه شریک شدیم و من باختم او هم باخت ما با هم زندگی را باختیم من امروز...
-
کم آوردم
شنبه 14 خردادماه سال 1390 23:17
این روزها دست هایم خالی تر از همیشه رو به آسمان است و سرشار از نیاز بالا را می نگرم نمیدانم معجزه می خواهم یا کمی امید؟ این روزها تو را کم می آورم هر لحظه و هر لحظه و هر لحظه و نمیدانم در کجای نا کجا آباد زندگیم می توانم تو را بیابم کمت آوردم و اشک مجال صحبت هم نمی دهد دلم برای واژه های عاشقانه تنگ است برای خلوص...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 09:48
درکم کن احساسم ترک خورده!!!! حال غریبی دارم گم کرده ای در دنیا دارم که نمیدانم کجا سراغش را می توان گرفت از که؟؟؟ که حتی خودش نیز دیگر با خود غریبه است کجاست همه ی زندگی من؟ آنکه بارها پرسید اگر بروم چه می کنی؟ و من هر بار تکرار کردم که بی تو روح من خواهد مرد! کجاست تا سیاهپوشیم را بییند؟ امتحان سختیست.... خیلی سخت....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 13:12
بارالها هر آنچه تو بر تقدیر من مقدّر فرمایی سراسر عشق است و عشق است و عشق نه قصد گلایه دارم و نه توان شکر نه می توانم هراسم را بگویم و نه قادرم از عاشقانه ترین لحظه بنویسم تنها سکوت می کنم به احترام این تغییر بزرگ که می دانم چقدر برایم عزیز و قابل احترام بود گر چه هیچ کدام از رویاهایی که همیشه در سر می پروراندم به...
-
بهانه نگیر!
جمعه 6 خردادماه سال 1390 14:33
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 10:59
خداوندا میان تو و تو چگونه می توان انتخاب کرد که حقیقت محض این است که همه ی راه ها به سوی تو ختم می شود؟ فقط باید محکم بود و ادامه داد فقط باید نایستاد و در جا نزد این است راز رسیدن به تو از این در جا زدن خسته ام امروز را روز من قرار بده پ.ن۲: سرشارم از یک احساس خوب بی نظیر و تو سر چشمه ی این احساسی....نه حضورت.... نه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 00:39
تبری در دستانت تیشه به ریشه ی خاطره ها میزنی تا شاید مرا از قید این زنجیر برهانی چه تلاش بی نتیجه ای! صدایت می کنم نمیشنوی میان تو و توی خاطره های من چه فاصله ی عمیقی افتاده است فاصله ای که حتی صبوری را شرمنده ی ناتوانیش نموده دوباره صدایت می کنم شاید معجزه ای تو را از این حصار دردآور بیرون بکشد صدایت می کنم و خود در...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 13:01
***گوشه هایی از یکی از دلنوشته هایم: همه ی دنیا را می توان در یک کلام خلاصه کرد: ایمان! و چه واژه ی غریبیست این روزها چه بیگانه اند آدم ها با ذات ایمان و اخلاص و انسانیت و چه خوش خیالند دل به سرای دو روزه ای دادند که به نفسی بسته است و اعتباری را به حساب می آورند که هم کفو های خودشان به آنها بخشیدند آن هم فقط بسته به...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 08:02
پدرم دیده به سویت نگران است هنووووووز...... تولدت مبارک باباییییییی من
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 20:27
گرچه در بازی روزگار قبل از آن که برد و باخت را بفهمم دست تو از دستم رها شد و من از پرواز تو در خود شکستم اما هرگز تو را نباختم من تو را واژه واژه عاشقی کردم و لحظه لحظه بیشتر فهمیدم تو را از وجود خودم از همین خون ساده ی رگ هایم تو را در انحنای نگاهم تو را در زلالی اشک های دلتنگی کودکانه ام شناختم نه از آنچه برای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 فروردینماه سال 1390 14:00
من رشته ی محبت تو پاره می کنم شاید گره خورد به تو نزدیک تر شوم.... هرگز فکر نمیکردم در از هم گسستن این پیوند درسی به این بزرگی نهفته است شاید اگر می دانستم خیلی سریع تر پیله ی این انتظار را می شکستم باورم نمی شد در انتهای این تعلق چقدر عاشق تر از همیشه به تماشایت می نشینم باورم نمی شد انتها اعتقاد صریح تری به ابتدا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 23:38
شنیدن بعضی صداها آدم رو به گذشته می برن شاید گذشته ای نه چندان دور اما بی بازگشت بی تکرار گاهی میبینم چقدر دغدغه های ساده ای داشتم اما چقدر جدی زندگی می کردم و بعد سراسر سپاس میشم از خودم که هیچ وقت زندگی رو بازی نگرفتم گاهی میبینم چقدر دلم هوس سبک باری قدیم رو داره گاهی میبینم دلتنگ خیلی چیزا نیستم نه....دلم نمیخواد...
-
تقدیم به تو به جبران محبت همیشه بی حدت!!!
جمعه 19 فروردینماه سال 1390 22:21